سلسله نوشته هایی به قلم داود حشمتی در معرفی کتاب «دیار سامان» نوشته علی اکبر غفاری – ۴
گوری که بهرام گرفت
🔸اولین سابقه تاریخی از یک روستای چند هزار ساله
🔸پیش از آنکه به معنا و علت نام «سامان» برای این روستا بپردازیم لازم است بدانیم این نام به کدام دوران باز میگردد. برخلاف سایر اسامی روستاهای همجوار سامان یک نام فارسی است. درحالی که نام عموم روستاهای منطقه بیشتر از زبان ترکی گرفته شده است.
🔸اگر بخواهیم بهطور مشخص، تاریخی برای پیدایش و سیر تطور سامان در روزگاران پیشین در قالب شهرک، قصبه یا دیهی بزرگ و متمرکز منظور کنیم، (با توجه به اینکه هنوز در این زمینه اسناد کافی در دست نیست) با مشکل مواجه خواهیم شد. متأسفانه در حوزهی باستانشناسی هنوز از طرف سازمان ذیربط، اکتشافات رسمی که حاصل آن نمودار قدمت این روستا باشد، صورت نگرفته است. اقدامی که به نظر میرسد حداقل بعد از انتشار این سلسله مقالات برای مسئولان سازمان میراث فرهنگی جلب توجه کرده و نسبت به انجام تحقیقاتی منظم از طریق مراکز علمی و دانشگاهی وابسته به این سازمان اقدام کنند.
🔸با اینحال متکی بر چند گزارش تاریخی در بارهی این روستا، در منابع قدیم، و نیز وجود مظاهر و عناصر دینی دوران باستان در امکنهی آن است. همانطور که میدانیم یکی از مؤلفههای لازم و مهم در شناخت پیشینهی تاریخی یک منطقه آثار فرهنگ باستانی به جای مانده از آن منطقه است. این عناصر در روستای سامان مآثر و عناصر فرهنگی متأثر از فرهنگ ایران باستان فراوان به چشم میخورد. هدف اصلی نویسنده کتاب دیار سامان نیز در مرتبه اول معرفی اینگونه عوامل در جایگاهها و اماکن سامان و بعضاً مشابه آن در سایر اماکن منطقه است.

🔸با این وجود بنا به تحقیقات انجام شده توسط آقای غفاری با ردیابی آثار و نشانههایی از اسکان مردمان پیشین به صورت پراکنده در دشت و نواحی کوهستانی این روستا، شاید بتوان قدمت آن را حداقل تا هزارهی اول و دوم پیش از میلاد به بخشی از تاریخ غرب ایران پیوند داد.
یکی از این شواهد، مربوط به سابقه تاریخی سامان، گزارش مکتوبی است که در یکی از منابع جغرافیایی قدیم وجود دارد. این منبع سابقهی سامان را با همین نام، حداقل به دورههای پیش از اسلام مرتبط میسازد، و آن توصیف و شرحی از موقعیت «دشت بزرگ همدان» در عصر ساسانی است، که توسط جغرافیدان معروف ابنفقیه همدانی صورت پذیرفته است. خوشبختانه این توصیف، را استاد پرویز اذکائی در کتاب همداننامه به اختصار و مفید اینگونه نقل کردهاند: «الحق، هیچ توصیف دقیق جغرافیایی از «دشت همدان» بهتر از آن ابنفقیه همدانی تاکنون ندیدهام؛ اینک من فقط به شرح جزئیات در این خصوص میپردازم، تا شاید تصویری دقیقتر، خصوصاً متضمن ذکر «دریاچه» و «قوروق» (= اُطراقگاه/ شکارگاه) و لوازم و مصادیق «نسای» همدان ارائه شود. بهطور کلی، از طرف شمالغربی تا جنوبشرقی همدان در دامنهی الوندکوه، پهنهای گسترده با نامجاهای «قروهی» کردستان تا «وینسار» همدان و از «مرج» (= مرغزار) با «چمن» اندائی یا «دایمرگ» معروف (که وقایع تاریخی مهم در آن رخ داده) و «قوروق» بهار (= شکارگاه دشت «بهار» همدان) تا «کوریجان» (= جایگاه گورخران) که شمالاً تا دشت «رزن» و «فامنین» امتداد دارد و نهایت آن کوههای «خرقان» است؛ و از این سوی به دشت «شرّاء» (= چراگاه) ـ یعنـی ـ همان «شپردا» باستانی (مذکور در کتیبههای آشوری) میپیوندد، که تا کوههای «سامان» و شهر «ساوه» و شرقاً دشت «فراهان» تا کوههای «خمین» و حدود شهرستان «اراک» ممتد است. این پهنهی بسیار وسیع را «دشت همدان» گفتهاند که ابنفقیه هم حدودش را ـ فوقاً ـ تعیین کرده است. یک چنیندشتی از دیرباز به سبب وحوش و جانوران شکاریاش (گورخر و آهو و جز اینها) اشتهار موفور یافته، «پردیس»های پرآوازهی مادی ـ پارسی هم در کوهپایههای آن پدید آمده، نخجیرگاههای چندی در جایجای آن با نامهای گوناگون یا نشانهای ویژه یاد گردیده است». چنانکه ملاحظه شد، در این توصیف، جایگاه جغرافیای طبیعی سامان، به روشنی بیان و نمایان شده است.
🔸نکته جالبی که در این باره میتوان به آن اشاره کرد ماجرای معروف بهرام گور است که شاید بسیاری ندانند او در همین دشت به داخل گوری افتاد و ناپدید شد. این همان دشت و سرزمین مادهاست که در آن گور فراوان بود و بهرام در آن به شکار می پرداخت.
🔸در اخبار تاریخی، از جمله در تاریخ طبری آمده است که بهرام گور در پایان پادشاهیاش برای شکار به سرزمین ماد رفت و هنگامی که در پی یک گور میتاخت، ناگاه در چاهی فرو افتاد که هرچه کردند و مادرش هم به مال کوشید، پیکر او به دست نیامد. از آن گلولای برآورده، چندین تپه برآمد، آن تالاب گور او شد، اسم آن محل را (دایمرج / دایمرگ)، گفتهاند
✍️ داوود حشمتی – روزنامه نگار
سلسله نوشته هایی به قلم داود حشمتی در معرفی کتاب «دیار سامان» نوشته علی اکبر غفاری – ۳
آوازهی کاسیان
🔸روستای سامان در میان رشته کوههای خرقان قرار دارد. این روستا از طرفی در شمال شرق همدان و از طرف دیگر به شمال غرب ساوه مرتبط می شود. حوزه بررسی تاریخی که نویسنده کتاب دیار سامان نیز به آن اشاره کرده و نام «منطقه» را برآن نهاده نیز در همین بخش قرار دارد. در دامنههای جنوبی رشتهکوههای خرقان که دهها روستای بزرگ و کوچک را با شرایط اقلیمی ـ کوهستانی، کوهپایه و دشت وجود دارد. سامان نیز یکی از این روستاهاست.

🔸از نقطه نظر تاریخی این منطقه دارای قدمتی طولانی است. قدمت تاریخی همدان نیاز به توضیح ندارد. در مورد سابقه تاریخی ساوه نیز اشاره شده است به تحقیقات استاد اذکایی. ایشان با استناد به لوحهی یونانی بازمانده از عصر سلوکی، ساوه را به عنوان یکی از ماندگاههای پارتی تسجیل کرده و با توجه به دیگر دادههای تاریخی و جغرافیایی، پیشینهی تاریخی ساوه را بیش از دوهزار سال ذکر کرده است.
🔸باتوجه به نزدیکی روستاهای دامنه جنوبی رشته کوه خرقان به همدان، این روستاها در طول تاریخ تحت تاثیر این شهر و تمدنهای بهوجود آمده در آن بوده است. غفاری برای شناساندن تاریخ و تمدن همدان به کتاب «همداننامه» استاد اذکایی اشاره کرده و با بیان اینکه قدمت آن از نظر تاریخی به پنج هزار سال پیش می رسد، به پایه گذاری نهادهای فرهنگی و علمی در همدان از دورهمادها نکاتی را بیان داشته و مینویسد: «سرزمین ماد در قرنهای هفتم و ششم قبل از میلاد کانونی بود که از آنجا مفاهیم دینی و فلسفی انتشار یافته است. بنابراین سرزمین ماد مرکز اشاعهی فعالیتهای معینی در زمینهی فرهنگی و دینی بوده است.»
🔸همچنین بد نیست بدانیم علاوه بر مردمان بومی، نسبت قومی بیشتر اهالی منطقه به کدام قوم مرتبط می شود؟ در کتاب دیار سامان صفحه۲۱ آمده است که «گذشته از مردمان بومی، اقوام دیگری را که مشهورترین آنها قوم کاسی یا کاسیان بودند در خود جای داده است». به عبارت روشنتر پیشینه مهم قومی این منطقه را به قوم «کاس» و «کاسیان» نسبت میدهد. در توضیح این قوم و سابقه اهمیت آن و همچنین نحوه استفاده از «نامجاشناسی» که چطور میتواند نقاط مختلف جهان را با وجود فاصلههای جغرافیایی به م متصل کند به بخشی از نویسنده از کتابهمداننامه نقل کرده، اشاره میکنیم. استاد اذکایی مینویسد: «چون اصطلاح «کاسی» مفهوم نژادی وسیعتری از تسمیهی قوم واحد داشته، اقوام زاگرسی، مانند لولوبی و گوتی و کوسی و کاسپی را هم شامل میشده است.

🔸آوازهی جهانی کاسیان بیشتر از آنروست که طی هزارهی دوم (سدهی ۱۸ تا ۱۲ ق. م) بر میانرودان و سرزمین بابل سلطه و حکومت یافتند، و حتی بر کشور عیلام نیز چیره گشتند (سدهی ۱۶ ق. م)… نامجاهای مختلف «بیتکاسی» (= «باکسایا» در عراق)، «قرقیسیا» (= «کارکاسیه» در سوریه) و «قرقیسین» (در ناحیت همدان و قزوین) بالاخص خود نام شهر «کاشان» کهن در ایران، برخی یا بیشی از لایهها و یا همهی تپههای باستانی مشهور باقی از هزارههای خالی(پنجم تا یکم ق. م) مانند «سیلک، گیان، گودین» و جز اینها به طورکلی تمام جنگافزارها و اشیاء مفرغی پرآوازهی لرستان (از هزارهی۲ و ۱ ق. م) مربوط به قبایل کوهی ـ دشتی «کاسی» میباشد. تعداد زیادی از بلاد و امکنه و ایالات غربی ایرانزمین که در سالنامهها و جنگنامهها و فتحنامههای آشوری (از سدهی ۱۲ تا ۷ ق. م) یاد گردیده، همانا شهرها و ماندگاههای اقوام کاسیایی میباشد.»
🔸بعدها به تاریخ پراهمیت این قوم که ارتباط مهمی با سابقه فرهنگی منطقه دارد، اشاره خواهیم کرد. با اینحال مادها نیز بنا به عقیدهی مورخان، مردمانی آریایینژاد بودند که حدود هزارهی دوم قبل از میلاد از راه قفقاز به ایران کوچیدند و در مناطق جنوبی آذربایجان و در این منطقه ساکن شدند. حکومت مادها بیش از دو قرن و با اقتدار به طول انجامید که تاثیرات ویژه ای بر تاریخ و فرهنگ باستان این منطقه گذاشت. حکومت مادها با حمله کوروش هخامنشی به آنها در ۵۵۰ پیش از میلاد به پایان رسید. اما تاثیرات فرهنگی و خصوصا مذهبی آئینهای مرتبط با کاسیها در منطقه هنوز پابرجاست و نمونههای آن را در مقالات بعد به نقل از کتاب دیار سامان و با اشاره به «آئیین مهر پرستی» بیان خواهیم کرد.
✍داوود حشمتی – روزنامه نگار
سلسله نوشته هایی به قلم داود حشمتی در معرفی کتاب «دیار سامان» نوشته علی اکبر غفاری – ۲
❇️باستان شناسی فرهنگی/عناصر به جا مانده از دوران باستان
🔸هفته گذشته از اهمیت شناخت «کل از جزء» گفتیم. و توضیح دادیم که چرا برای شناخت یک کل بزرگ میتوان از جزئی کوچک استفاده کرد. این مقدمه ورود ما به بحث بود. در این مقاله قصد دارم به موضوع شناخت یک منطقه با تکیه بر نامهای به جا مانده از ازمنه قدیم بپردازیم.

🔸غفاری در مقدمه کتاب و درباره معرفی سامان مینویسد: «برخی جغرافینویسان قدیم، از جمله حمدالله مستوفی در بخشی از کتاب جغرافیایی خود شرح مختصری از سامان آورده که حاکی از موقعیت مناسب تاریخی، سیاسی و اقتصادی آن در عصر سلاجقه است. نمونهی دیگر، نوشتهای است از یک جغرافیدان معروف و قدیمتر، ابنفقیه همدانی که از سامان با همین نام، به عنوان یکی از جایگاههای دوران ساسانی نام برده است.»
🔸اما این تنها راه شناخت روستای سامان نیست. به اعتقاد نویسنده عناصر فرهنگی مانند: زبان، آداب و رسوم، اعتقادات و اعمال مذهبی در اماکن متبرکه، به ویژه افسانههای دینی ماندگار در حلقهی باورهای اساطیری ایران باستان نمونههایی از فرهنگ دینی دیرینه در این روستاست.»

🔸غفاری با اشاره به اهمیت «نامجاها» و اظهار خوشحالی از اینکه آنها توانستند هنوز نام کهن و دیرینه خود را حفظ کنند توضیح میدهد «اکثر نامجاهای سامان در زمانهای بسیار دیرین و تحت تأثیر فرهنگ و رسوم محلّی ـ مذهبی، متناسب با دورههای مختلف تاریخی انتخاب شدهاند. ایننامها که از بُعد تاریخ ِ زبان، جزیی از گنجینهی فرهنگی این دیار به شمار میروند، فوقالعاده با اهمیتاند. مایهی بسی شادمانی است که این نامجاها قالب کهن خود را که زبان باستان و فارسی میانه (پهلوی) باشد از دست ندادهاند و در گویش امروزی مردم سامان نیز جاری میشوند.» به عبارت روشنتر نویسنده توانسته از طریق شناخت این نامجا، به سوابق فرهنگی، دینی و اعتقادی روستا پی برده و آن را معرفی کند.
🔸نکته مهم در این باره این است که نویسنده نه فقط با اشاره به آثار به جا مانده از مورخان، بلکه با شناسایی نامهای محلهای مختلفی و بررسی و شناخت درست آنها، سابقه روستا را برشمرده است. این مدلی بسیار کارآمدی است که میتوان برای سایر مناطق و روستاها نیز به کار گرفته شود. به عبارت روشنتر، مناطق مختلف در سراسر ایران (و خصوصا روستاها و شهرهای منطقه) میتوانند با استفاده از تجربه تحقیقات استفاده شده در کتاب دیار سامان، به شناخت دقیق تاریخ خود دست پیدا کنند. این در واقع روی دیگر باستانشناسی است. اگر در باستانشناسی از طریق بررسی تکههای سفال و یا سکههای به دست آمده از حفاری به این نتیجه می رسند که تا چه دوره تاریخی در آن منطقه حیات و زندگی وجود داشته است، از طریق مدل نامجاشناسی میتوان به راحتی به این اطلاعات دست پیدا کرد که در آینده موارد متعددی از آنها را منتشر خواهیم کرد. این چیزی است که خواست قلبی آقای غفاری نیز هست. او با فروتنی معتقد است که در این کتاب کار مهمی صورت نگرفته و ضمن تاکید بر کار تخصصی با دانش کافی ابراز امیدواری می کند: «این کار در آینده به همت فرهیختگان و دانشپژوهانِ علاقهمند با نگرشی ژرف صورت پذیرد و نواقص کتاب حاضر نیز جبران شده و کمال مطلوب حاصل آید.»
🔸به عنوان مثال نویسنده در مورد سابقه روستای سامان باتوجه به نام محلهای مختلف این دیار مینویسد: «برخی از اماکن و مظاهر طبیعت، چون: کوه، دشت، تپه، دره، چشمه، باغ و نظایر اینها، مزین به نامها و القابِ طبیعتخدایی دوران باستاناند، که پیشینهی تاریخی و فرهنگی این روستا را به قرون پیش از اسلام پیوند میدهد.» و در ادامه نیز یادآور می شود در گذشتههای دور، پرستش «مهر/ میترا» به عنوان ایزد پیمان و فروغ و روشنایی، و «ناهید/ آناهیتا» به عنوان ایزد آب و باروری و رویش، کهنترین و در عینحال، پایدارترین سنت مذهبی در سراسر نجد ایران زمین و در میان اقوام مختلف بوده است. مراسم و مناسکِ در پیوند با این خدایان، در کنار داستانها و افسانههای اساطیری، نظام فرهنگی و اجتماعی مردمان این دورهها را پیریزی میکرده و نقش مهمی در هنجارها و رفتارهای فردی و جمعی آنان داشته است. این موضوع در واقع یکی از کلیدهای اصلی شناخت در روستای سامان است که بعدها آن را روشنتر بیان خواهیم کرد.
🔸همانطور که گفته شد از این مدل میتوان در نقاط مختلف کشور و با تطبیق نامها و آداب و سنن معرفی شده در کتاب با مناطق دیگر، استفاده کرد. از همین روست که نویسنده نیز به این اشتراک بزرگ اشاره میکند که «بقایای این اعتقادات امروزه نیز در میراث فرهنگ بومی بسیاری از شهرها و روستاهای مختلف ایران» وجود دارد و در ادامه معتقد است این بقایای اعتقادی در «روستای سامان، مشهود و تأثیرگذار است.»
@diyarsaman
سلسله نوشته هایی به قلم داود حشمتی در معرفی کتاب «دیار سامان» نوشته علی اکبر غفاری – ۱
شناخت کل از جزء
چرا خواندن کتاب دیارسامان میتواند در شناخت فرهنگ منطقه کمک کند؟
🔸 هیچ گاه برای شناخت دقیق و موشکافانه و ریزبینانه یک موضوع نمیتوان با تکیه بر «کل» به قضاوت و داوری نشست. اگرچه مثال مولانا در دفتر اول مثالی درست در شناخت «کل موجودیت فیل» است. اما برای شناخت فیل لازم است تا اجزای مهم و مشترک آن را واکاوی کرد. از همین مثال میخواهیم به موضوع علت و چرایی پرداختن به محتوای کتاب «دیار سامان» استفاده کرده و بگوییم: برای شناخت دقیق از فرهنگ که وجهه مشترک میان تاریخ، آداب، سنن و به طور کلی داراییهای یک منطقه است، اگر از راه شناخت دقیق یک جزء آن آغاز کنیم، یافته های شگفتآور درباره آن فرهنگ میتوانیم به دست بیاوریم. از همین رو بررسی فرهنگ یک منطقه (که مشترکات فراوانی با تاریخ کل منطقه) دارد نکات قابل تاملی را در پیش چشم قرار خواهد داد و اهل فرهنگ به خوبی درک میکنند که واژههای به جا مانده از دوران باستان به مراتب قدر و قیمت بیشتری از تکهای سفال یا کوزهای گلین دارند.
آخرین دیدگاه ها